مقدمه: سفر به دل آفریقای شمالی، جایی میان شنزارها، دریا و تمدنی هزارساله
گاهی باید خودمون رو پرت کنیم وسط فرهنگهای کمتر دیدهشده. تونس یکی از اون جاهاست.
سرزمینی میان دریای مدیترانه و صحرا، با شهریهایی که رد پای فینیقیها، رومیها و مسلمانان در اونها مشهوده.
با تور سانا راهی تونس شدم. توری که نهتنها من رو با تاریخ و طبیعت تونس آشنا کرد، بلکه نگاه من به شمال آفریقا رو برای همیشه تغییر داد.

روز اول: ورود به تونس – شهر تضادهای جذاب
فرودگاه بینالمللی تونس-قرطاج، دروازهای بود به دنیای جدید. هوا ملایم، مردم صمیمی، و اولین چیزی که حس کردم، عطر ادویهها در هوا بود.
هتل ما در مرکز شهر قرار داشت؛ نزدیک به مدینهی تاریخی و با معماری ترکیبی از عربی و اروپایی.
بعد از استراحت، گشتی در شهر زدیم. از خیابان حبیب بورقیبه عبور کردیم و وارد مدینهی قدیم تونس شدیم – جایی که بازارها، درها و پنجرهها قصهی قرنها رو میگفتن.
در بازار، صدای چکش فلزکارها، عطر چرم تازه و قالیهای دستباف تجربهای فراموشنشدنی بودن. در گوشهای پیرمردی مشغول خوشنویسی عربی بود و در طرفی دیگر، زنانی در حال بافتن فرشهای سنتی.
شب رو با خوردن “کُسکُسی” و شنیدن موسیقی زندهی تونس، به پایان رسوندیم. نوازندهای با عود، ترانههایی مینواخت که هم عربی بود، هم اسپانیایی، هم آفریقایی. همین تلفیق، روح تونس بود.

روز دوم: سیدی بوسعید – جادوی آبی و سفید
صبح روز دوم، راهی یکی از زیباترین روستاهای جهان شدیم: سیدی بوسعید.
خانههای سفید با پنجرههای آبی، کوچههای سنگفرش، و بوی گل کاغذی… هر گوشهاش کارتپستالی بود. از تراس یکی از کافهها، چشمانداز خیرهکنندهای به دریا داشتیم.
چای نعناع با مغز کاج و نان محلی، طعمی خاص و بهیادماندنی داشت. تا غروب در کوچهپسکوچههای این روستا پرسه زدیم؛ هر قدم، آرامش بود و عکسی دیگر برای قاب ذهنم.
در گالریهای کوچک هنری، نقاشیهایی دیدم از زنانی با لباسهای سنتی، صحنههایی از بازار و کشتیهای بادبانی. حتی هنرمندی بود که با موزاییکهای رنگی، روایت تونس را خلق میکرد.

روز سوم: الجم – آمفیتئاتر امپراتوران
در سومین روز، تونس با چهرهی تاریخیاش ما رو شگفتزده کرد.
حرکت کردیم به سمت شهر الجم، جایی که یکی از بزرگترین آمفیتئاترهای رومی خارج از ایتالیا قرار داره.
کولوسئوم الجم، بنایی باشکوه و حیرتانگیز با ظرفیت ۳۵ هزار نفر.
از پلکانهای سنگی بالا رفتیم، و وقتی در وسط میدان ایستادیم، حس زمان گم شد. صدا در این فضا همچنان زنده است. تاریخ، همچنان نفس میکشه…
در موزهی کوچک کنار آمفیتئاتر، موزاییکهایی دیدیم که روایتگر صحنههای زندگی رومیها، خدایان اساطیری و شکار حیوانات بودن.

روز چهارم: ساحل الحمامات – آرامش مدیترانهای
روز چهارم به استراحت اختصاص داشت. مقصد ما: الحمامات، شهر ساحلی محبوب در شمال شرق تونس.
آب زلال، شنهای طلایی و نسیم دریا… روی صندلی ساحلی لم دادم، صدای موجها در گوشم پیچید.
بعد از شنا، به مدینهی تاریخی شهر سر زدیم. کوچههای باریک و فروشگاههای صنایعدستی، فضای سنتی دلچسبی داشتن.
در یکی از خانههای قدیمی تبدیلشده به موزه، از دکوراسیون سنتی و پوشاک مردم تونس در دوران مختلف بازدید کردیم. شب، شاممون رو در رستورانی کنار ساحل خوردیم؛ ماهی تازهی کبابی، سالاد تونسی با سس لیمو و نان داغ.

روز پنجم: قیروان – قلب روحانی تونس
صبح زود راهی جنوب تونس شدیم. مقصد: قیروان، چهارمین شهر مقدس جهان اسلام.
مسجد جامع قیروان با ستونهای مرمری و حیاط آرامشبخش، فضایی خاص داشت.
در کنار آن، بازار سنتی پر از فرشهای دستباف و ظرفهای مسی قرار داشت. بوی چرم، ادویه، و روغن زیتون همهجا پیچیده بود.
نزدیک ظهر، به حوض آغالِب رفتیم؛ سازهای باستانی برای نگهداری آب، که هنوز هم نشانهای از نبوغ معماری اسلامی است.
یکی از جالبترین تجربهها، حضور در مدرسهی سنتی قرآنآموزی بود. صدای تلاوت بچهها در فضای خنک و آرام مدرسه، حالوهوایی روحانی ایجاد کرده بود.

روز ششم: سوسه – مروارید ساحلی با قلبی تاریخی
روز ششم، به سمت شهر زیبای سوسه رفتیم. شهری که هم ساحل داره، هم تاریخ.
در مدینهی سوسه پرسه زدیم، از موزه باستانشناسی بازدید کردیم و به برجهای نگهبانی رسیدیم که مشرف به دریای آبی بودن.
ترکیب کوچههای سنگی و نسیم دریا، ترکیب عجیبی از حس نوستالژی و زندگی بود. ظهر، روی پشتبام رستورانی قدیمی، ناهار خوردیم و از نمای ۳۶۰ درجهی شهر لذت بردیم.

روز هفتم: ماتماتا – خانههای زیرزمینی بربرها
یکی از خاصترین تجربههای این سفر در روز هفتم رقم خورد: بازدید از ماتماتا.
در این منطقه، مردم بربر هنوز در خانههایی زندگی میکنن که در دل زمین حفر شدن. بخشی از فیلم «جنگ ستارگان» هم اینجا فیلمبرداری شده!
مهمان یکی از خانوادههای محلی شدیم، چای نعناع نوشیدیم، نان تنوری خوردیم و با فرهنگشان بیشتر آشنا شدیم.
بچهها در حیاط گود حفرشده بازی میکردن، مادر خانواده نان میپخت، و پدر با افتخار دربارهی خانهی اجدادیشون حرف میزد.

روز هشتم: بازگشت؛ با چمدانی پر از رنگ و حس
صبح روز آخر، با چمدانی پر از سوغاتی و خاطرات راهی فرودگاه شدیم.
اما اونچه بردم، فقط وسایل نبود. انگار ذرهای از آرامش دریا، آبی سیدی بوسعید، خاک گرم ماتماتا و لبخند مردم تونس، باهام برگشته بود.
در کافهی فرودگاه، با گروه کوچکمون چای نوشیدیم. نگاهی به عکسها انداختیم. لبخندها، عمیقتر از هر سفر دیگهای بودن.

اگر دنبال یه سفر متفاوتی…
اگه دلت یه تجربهی خاص از آفریقای شمالی میخواد،
اگه دنبال رنگ، تاریخ، غذاهای خاص و فرهنگی همخانواده با زبان فارسی هستی…
تور تونس با سانا، سفریه که قراره ذهنت رو تازه کنه و قلبت رو گرم.