Skip links
travelogue cambodia 01

سفر به کامبوج با تور سانا

مقدمه

از بچگی، اسم کامبوج رو فقط با معابد انگکور وات شنیده بودم. اما وقتی بیشتر خوندم، فهمیدم این کشور فقط یه مقصد تاریخی نیست؛ ترکیبیه از راز، طبیعت، فرهنگ و معنویت که هر گردشگری رو شگفت‌زده می‌کنه.

وقتی تور سانا سفر به کامبوج رو پیشنهاد داد، با خودم گفتم وقتشه از آسیا یه زاویه‌ی متفاوت رو کشف کنم. و چه انتخابی بهتر از سرزمین لبخندها؟

منم همین حس رو داشتم. دنبال سفری بودم که فقط مقصد نباشه، یه تجربه باشه. جایی باشه که بتونی دوباره خودتو پیدا کنی.
اسم کامبوج که اومد، اولش یادم افتاد به فیلمای مستند، معبدهایی که وسط جنگل گم شده بودن، و مجسمه‌هایی با لبخندهایی مرموز.
با تور سانا، این سفر نه فقط یه تور بود، بلکه یه سفر درونی بود. آماده‌ای باهام بیای؟

travelogue cambodia 02

روز اول: پنوم‌پن – سرزمین قصرهای طلایی و بازارهای پرهیاهو

سفرمون از پنوم‌پن، پایتخت افسونگر کامبوج شروع شد. شهری که توش ردپای تاریخ، فرهنگ و زندگی روزمره کنار هم جریان دارن.

اولین توقف‌مون، قصر سلطنتی بود. ساختمونی با سقف‌های طلایی و معماری خِمری که تو آفتاب صبح‌گاهی برق می‌زد. محوطه‌ی قصر پر از درختای نخل، استخرهای بازتابی و راهبه‌هایی با لباس‌های زعفرونی بود که توی سکوت قدم می‌زدن.

بعد از قصر، رفتیم سراغ بازار روسی. بازاری شلوغ و رنگارنگ با بوی ادویه، لباس‌های محلی و صنایع دستی رنگی. تو دل همهمه‌ی فروشنده‌ها، با چونه‌زنی کلی کیف کردیم و کلی سوغاتی خوشگل خریدیم.

روز دوم: سیم ریپ – طلوع در انگکور وات

صبح زود، راهی سیم ریپ شدیم؛ شهری که به‌خاطر مجموعه‌ی شگفت‌انگیز انگکور وات معروفه.

طلوع آفتاب پشت برج‌های نمادین معبد، جادویی‌ترین لحظه‌ی سفر بود. انگار نور خورشید از دل تاریخ بیرون می‌زد. قدم زدن بین حکاکی‌های دیوارها، مجسمه‌های خِمری و سکوت فضای معبد، یه جور حس احترام و عرفان رو تو دل‌مون زنده کرد.

بعدازظهر، رفتیم سراغ تا پروم؛ همون معبدی که ریشه‌های درختان غول‌پیکر مثل دست‌های طبیعت دور دیوارهای سنگی پیچیده بودن. این‌جا، همه چیز شبیه یه فیلم فانتزی بود. جایی که زمان از حرکت وایساده.

travelogue cambodia 03
travelogue cambodia 04
travelogue cambodia 05
travelogue cambodia 06

روز سوم: دریاچه‌ی تونله ساپ – زندگی روی آب

این روز، متفاوت‌ترین بخش سفر بود. سوار قایق شدیم و وارد دریاچه‌ی تونله ساپ شدیم؛ بزرگ‌ترین دریاچه‌ی کامبوج و خونه‌ی روستاهای شناور.

خونه‌ها روی ستون‌های چوبی، بچه‌هایی که از قایق‌های کوچیک لبخند می‌زدن، معابد و حتی مدارس روی آب… این‌جا همه‌چیز روی سطح دریاچه جریان داشت. یه جور زندگی خاص، دور از دنیای معمول، ولی پر از رنگ و امید.

تو دل این روستا، با آدم‌هایی آشنا شدیم که زندگی‌شون با آب گره خورده بود؛ ساده، اما پر از صفا.

روز چهارم: وات بو و شب‌گردی در بازار شبانه

روز آخر، بازدید از معبد وات بو، با فضای آرام و روحانی‌ش، برامون خیلی خاص بود. راهبه‌ها مشغول مراقبه بودن و بوی عود تو فضا پخش بود. مجسمه‌های بودا با رنگ طلایی و لبخند آرامش‌بخش‌شون، دل‌مون رو آروم می‌کردن.

شب رو در بازار شب سیم‌ریپ گذروندیم. چراغ‌های فانوسی، خوراکی‌های عجیب مثل عقرب سوخاری، موسیقی زنده و غرفه‌های صنایع‌دستی… همه‌چی انگار یه جشن بود. با یه قهوه‌ی سنتی نشستیم کنار خیابون و از آخرین شبمون تو کامبوج لذت بردیم.

travelogue cambodia 07
travelogue cambodia 08

جمع‌بندی

کامبوج، فراتر از تصوراتمون بود.
سفری بود پر از تضادهای شیرین: قصرهای باشکوه کنار معابد فراموش‌شده، زندگی ساده‌ی مردم کنار میراث هزار ساله.

اگه دنبال سفری هستی که هم روح‌ت رو آروم کنه، هم چشمت رو پر از تصویرای شگفت‌انگیز کنه،
کامبوج با سانا، انتخابیه که خاطره‌ش تا همیشه تو قلبت می‌مونه.

travelogue cambodia 09
travelogue cambodia 11
travelogue cambodia 12

Leave a comment

Explore
Drag