Skip links
travelogue malaysia 07

سفر به قلب مالزی با سانا؛ ترکیبی از مدرنیته، طبیعت و فرهنگ ناب

مقدمه

مدت‌ها بود دلم می‌خواست به مالزی سفر کنم. اسمش همیشه برام تداعی‌کننده تنوع بود؛ هم آسمان‌خراش‌های درخشان داشت، هم سواحل آرام، هم بازارهای سنتی، هم غذاهای خیابانی خوشمزه. وقتی سانا تور ترکیبی کوالالامپور، پوتراجایا و لنکاوی رو معرفی کرد، اصلاً درنگ نکردم. با کلی شوق چمدونم رو بستم و راهی سفری شدم که بیشتر از چیزی که فکر می‌کردم، بهم خوش گذشت.

travelogue malaysia 06
travelogue malaysia 01

روز اول: ورود به کوالالامپور – شهر نور و حرکت

بعد از پروازی نسبتاً طولانی و یک توقف در دوحه، بالاخره به فرودگاه بین‌المللی کوالالامپور رسیدیم. فرودگاهی بزرگ و مدرن با فضایی کاملاً منظم و تر و تمیز. نماینده خوش‌برخورد آژانس سانا در فرودگاه منتظرمون بود و ما رو به سمت هتل‌مون در مرکز شهر برد. هتلی چهارستاره با نمای شهری جذاب و امکاناتی کامل که اقامتی آسوده رو نوید می‌داد.

همون عصر، با گروه برای بازدید شبانه از برج‌های دوقلوی پتروناس راهی شدیم. از نزدیک، عظمت این برج‌ها واقعاً دیدنی بود. نورهای درخشانشون تو شب، در کنار دریاچه مصنوعی و فواره‌های موزیکال، اون‌قدر زیبا بود که حتی بعد از کلی عکس گرفتن، دلم نمی‌خواست برگردم هتل. شام رو در رستورانی نزدیک برج‌ها خوردیم و اولین طعم‌های آسیای جنوب شرقی رو تجربه کردیم؛ ادویه‌دار، خوش‌عطر و متفاوت.

travelogue malaysia 12
travelogue malaysia 13

روز دوم: پوتراجایا – شهری در میان آسمان و آب

صبح روز بعد، گشت شهری‌مون با بازدید از پوتراجایا شروع شد. شهری اداری و مدرن که به‌طور کامل از نو طراحی شده. خیابون‌ها پهن، معماری اسلامی مدرن، و آرامشی عجیب توی فضا جریان داشت. مسجد صورتی پوترا با معماری فوق‌العاده و انعکاس تصویرش در آب، مثل یه تابلوی نقاشی بود. توی پارک‌های اطراف قدم زدیم، روی پل‌ها ایستادیم و از زاویه‌های مختلف، عکس‌های فوق‌العاده‌ای گرفتیم.

ناهار توی یکی از رستوران‌های محلی پوتراجایا خوردیم. مزه‌ی خوراک‌های سنتی مالزیایی مثل «ناسیمه گورنگ» و «ساتای» واقعاً خاص بود. برگشت به کوالالامپور با توقف کوتاه در میدان استقلال و چند نقطه تاریخی دیگه همراه بود.

travelogue malaysia 11
travelogue malaysia 02
travelogue malaysia 03

روز سوم و چهارم: لنکاوی – آرامش بی‌انتها کنار دریا

روز سوم، با پرواز داخلی به جزیره‌ی لنکاوی رفتیم. فرودگاه کوچیک ولی شیک بود و از همون لحظه، حال و هوای استوایی به استقبال ما اومد. هتل ساحلی‌مون با ویوی مستقیم به دریا، یکی از بهترین اقامتگاه‌هایی بود که تا حالا تجربه کرده بودم.

عصر، کنار ساحل پانتای چنانگ قدم زدیم، توی آب گرم دریا پا زدیم و غروب آفتاب رو تماشا کردیم. نور نارنجی خورشید که روی سطح آب می‌درخشید، منظره‌ای بود که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.

روز بعد، با قایق به گشت جزایر رفتیم. جزایر کوچک، صخره‌ای و پوشیده از درختان گرمسیری. توقف برای شنا، بازدید از دریاچه‌ی باردار (Pregnant Maiden Lake)، دیدن عقاب‌های لنکاوی و ناهار دریایی در یک رستوران شناور، از بخش‌های جذاب اون روز بودن.

بعدازظهر رو کنار استخر گذروندیم و شب با صدای موج‌ها خوابمون برد؛ حس زندگی در بهشت واقعی.

travelogue malaysia 08

روز پنجم: باتو کیو – رنگ، مذهب و افسانه

صبح روز پنجم، از کوالالامپور به سمت باتو کیو حرکت کردیم؛ مجموعه‌ای مذهبی که با پله‌های رنگی معروفش شناخته می‌شه. بیش از ۲۷۰ پله رو بالا رفتیم تا به دهانه‌ی غار رسیدیم. توی مسیر، میمون‌ها شیطنت می‌کردن و بوی عود توی فضا پیچیده بود.

غار اصلی پر بود از مجسمه‌ها، نقاشی‌های دیواری مذهبی و سکوتی رازآلود. احساس می‌کردم وارد دنیای دیگه‌ای شدم. بعد از پایین اومدن، وقت خرید سوغاتی رسید. فروشنده‌های هندی با لبخند چای ماسالا، ادویه و زیورآلات سنتی می‌فروختن.

travelogue malaysia 10

روز ششم: قایق‌سواری، اسکله و خداحافظی از مالزی

در روز آخر، وقت آزاد داشتیم تا کمی خرید کنیم و سری به اسکله‌ی کوالالامپور بزنیم. قایق‌سواری کوتاه، قدم‌زدن روی اسکله‌ی چوبی و تماشای قایق‌های ماهیگیری کوچک، پایان آرامی برای این سفر پرهیجان بود.

عصر، وسایلمون رو جمع کردیم، چمدون‌هامون پر از لباس، خوراکی و کلی خاطره شده بود. موقع خداحافظی با گروه، همه دلمون گرفته بود؛ چون واقعاً به این روزها عادت کرده بودیم.

travelogue malaysia 05
travelogue malaysia 09

جمع‌بندی

این سفر با سانا فقط دیدن جاذبه‌ها نبود؛ تجربه‌ی زندگی در مالزی بود. از غذاهای خیابانی تا مراکز خرید مدرن، از ساحل و آفتاب تا جنگل‌های استوایی، از برج‌های براق تا مساجد باشکوه.

اگر دنبال سفری هستید که هم آرامش داشته باشه، هم هیجان، هم فرهنگ و هم طبیعت، حتماً تور مالزی با سانا رو امتحان کنید. باور کنید خاطراتی می‌سازید که تا مدت‌ها توی ذهنتون می‌مونه.

Leave a comment

Explore
Drag